skip to Main Content

درباره گرکان

دهستان گَرَکان در استان مرکزی و بین تفرش و آشتیان واقع شده و حدود ششصد و شصت نفر (سرشماری سال نود و پنج)جمعیت دارد. و از گذشته مهد بزرگانی همچون دکتر محمد قریب، استاد عبدالعظیم قریب و دکتر عبدالکریم قریب و دیگر بزرگان علم و هنر بوده است.

تماس با ما

Email:info@garekan.ir
تلفن تماس: 09370766610

موقعیت جغرافیایی

آثار تاریخی گرکان

آثار فرهنگی که تاکنون از گزند حوادث گوناگون مصون مانده‌اند و از طرف سازمان میراث فرهنگی  کشور مورد تایید قرار گرفته‌اند به قرار زیر است:

مسجد جامع گرکان ، آب انبار مستشارالملک ، تکیه قدیمی (محل تعزیه و شبیه خوانی) و برج و منزل عبدالعظیم قریب

مسجد النبی

خانه دكتر عبدالعظیم قریب: این بنا در مركز روستای «گركان»، رو به روی دانشسرای گركان قرار دارد. این بنای قاجاری مربوط به خاندان بزرگ «قریب» است كه در عرصه علم، فرهنگ و ادب ایران زمین سهم به سزایی دارند. از جمله می‌توان به «دكتر محمد قریب» بنیانگذار طب كودكان در ایران، «دكتر عبدالعظیم قریب» استاد زبان و ادبیات فارسی و «پروفسور عبدالكریم قریب» پدر علم زمین‌شناسی ایران و بنیان‌گذار دانشگاه اراك اشاره كرد. منزل خاندان قریب در زمینی به مساحت 715 متر مربع قرار دارد. ورودی اصلی منزل ـ در جنوب غربی بنا ـ دارای در چوبی است.  ضلع شرقی دارای دو اتاق است و قبلاً به عنوان خبازخانه از آن استفاده می‌شد. بنای اصلی در ضلع شمالی قرار دارد و دارای دو  طبقه با زیرزمین است. راه ورود به زیرزمین از داخل حیاط مركزی است. دو راه پله قرینه در طرفین راه پله زیرزمین به طبقه همكف راه می‌یابند. ورودی در كنار تالار اصلی قرار دارد. ورودی سمت شمال غربی در طبقه همكف امتداد پیدا كرده و در انتها به پلكان‌ مارپیچ طبقة اول منتهی می‌شود. در این طبقه تزیینات قاب‌بندی گچی، قطاربندی و گچبری دیده می‌شود. مشابه این تزیینات در طبقه فوقانی برج به چشم می‌خورد. نقشه طبقة اول و طبقة همكف یكسان است، با این تفاوت كه در طبقه اول به  جای اتاق مركزی، یك اتاق خواب قرار دارد. اين بنا در فهرست آثار ملي به شماره 2551 در تاريخ 5/11/1378 ثبت گرديد.
در گرکان حمام‌های کهنه و نو و غسالخانه‌ای که در مظهر قنات کیوار با طاق آجری ساخته شده بود بر اثر بی توجهی ساکنان این چند سال اخیر در گرکان خراب و به کلی آثار آنها از میان رفته‌است.

تصاويري از منزل استاد عبدالعظيم قريب گركاني

Read More

قدمت گرکان

در جغرافیای مفصل ایران – جلد دوم (سیاسی)، تألیف مسعود کیهان، استاد دارالمعلمین عالی که در سال ۱۳۱۱ شمسی در مطبعه مجلس به چاپ رسیده‌است، صفحه ۳۸۸ آمده‌است: شهر گرکان بسیار قدیمی و در دوره ساسانیان  محل معتبر و بزرگی…

Read More

استاد عبدالکریم قریب گرکانی

استاد عبدالکریم قریب گرکانی در سال ۱۲۹۱ ه. ش در خیابان عین الدوله تهران دیده به جهان گشود. پدرش میرزا مصطفی خان مستوفی، فرزند میرزا عبدالکریم مستوفی گرکانی بود و مادرش دختر میرزا شکرالله خان (کاردار سفارت ایران در دولت عثمانی).

او فرزند چهارم خانواده بود. دو ساله بود که پدرش بازنشسمته شد و پس از آن به اتفاق خانواده به گرکان از توابع آشتیان بازگشت. دکتر عبدالکریم قریب از آن دوران می‌گوید: “از تهران با کجاره به گرکان رفتیم. در طول راه، من و مادرم در یک تای کجاوه نشسته بودیم و خواهرم و یکی از دختر عموهایم که تحت تکفل پدرم بود در تای دیگر. پدرم نیز سوار بر اسب بود تا به گرکان رسیدیم. این مسافرت ۷ روز به طول انجامید. ۳ روز تا قم و ۳ روز تا گرکان. استاد قریب، کودکی و تحصیلات خود را در گرکان گذرانده، به گفته خودش: “درگرکان مکتب‌هایی وجود داشت که به تدریس علوم و ادب قدیم آن روز می‌پرداختند، ولی کسانی که خود دارای فضل و دانش بودند، فرزندانشان را خودشان آموزش می‌دادند. تحصیلات پدرم حدود کار مستوفی گری بود و با زبان ریاضیات آن زمان (سیاق) هم آشنا بود. او بر علوم قدیمی و ادبیات فارسی تسلط داشت. شعر می‌سرود و خط زیبایی هم داشت. وقتی من به ۶ سالگی رسیدم، آموزش و تعلیم مرا برعهده گرفت و بدین ترتیب هر روز صبح نزد پدرم به تحصیل می‌پرداختم. پس از فراگرفتن الفبا و خواندن و نوشتن به خواندن کتابهای چون عم جزء و توسل، گلستان، بوستان، نصاب، صرف میر، امثله، صرف و نحو، مقامات حمیدی، کتاب حکیم مؤمن (که در علوم طبیعی آن روز نزد علما معرو ف بود) پرداختم. استاد دکتر عبدالکریم قریب در دوازده سالگی پدرش را که نعمت بزرگ زندگی اش بود، از دست داد و به همراه مادرش که اهل تهران بود، مجدداً از گرکان به تهران عزیمت کرد. دکتر قریب در این باره می‌گوید: در سال ۱۳۰۴ ش پدرم فوت کرد. پس از فروش خانه و باغ و اثاثیه‌های منزل، من و مادرم در سال ۱۳۰۶ به تهران آمدیم و منزلی کوچک در خیابان سقاباشی اجاره کردیم. در همان سال به دبستان صفوی رفتم و چون در دروس ادبیات قوی بودم من را درکلاس پنجم پذیرفتند. مدرسه صفوی بین دروازه دولاب و دروازه دوشان تپه بود. من درکلاس پنجم آن مدرسه عربی، انشاء، فارسی و ریاضیات را یاد گرفتم و چون شاگرد اول کلاس بودم، همیشه مبصر هم بودم. رقتی هم معلم‌ها نبودند، من به بچه‌ها دیکته می‌گفتم.

Read More
Back To Top